
توضیحات
وضعيت جغرافيايي و قدمت:
روستاي دارغياث جزء استان کردستان و از توابع شهرستان بيجار (گروس) است. دارغياث در فاصله ۲۴ کيلومتري شهر بيجار و در مسير جاده قديم بيجار – همدان واقع شده است و مساحت کلي آن ۵۸۰۰ هکتار مي باشد. قدمت روستا به بيش از ۱۵۰۰سال مي رسد که مکان آن و نام آن به دلايلي نامعلوم در صده هاي گذشته تغييرکرده است، وجود ابنييه اي مدفون در زير خاک و گورهاي مربوط به سادات که به دوران ساساني بر مي گردد در محلي معروف به سراب باغات در ۴ کيلومتري مکان کنوني روستاي دارغياث، نشان دهنده مکان قبلي روستا مي باشد و در مرحله بعد اين روستا به ۲ کيلومتر پاينتر به طرف جنوب نقل مکان داشته است. و وجود آرامگاه سيد حسن بيات و برادران ايشان به نام هاي سيد غياث الدين، سيدکمال الدين و سيد جمال الدين در اين مکان و همچنين وجود يک برج مخروبه و تعدادي زاغه که محل نگهداري اهشام بوده است گوياي اين مدعاست. مردم روستا به دليل خشکيدن چشمه هاي موجود در آن محل يک بار ديگر مجبور به نقل مکان مي شوند. در حال حاضردر مکان کنوني روستا مقبره هايی با سنگ نوشته هايی وجود دارد که به ۲۵۰ سال قبل بر مي گردد که نشان مي دهد اکثر مردم دارغياث از طايفه سادات موسوي بوده اند که از نظرحسب و نسب از جمله سادات صحيح الانسب هستند که به امام جعفر صادق (ع) مي رسند. امروزه خانواده هاي سادات دارغياث (غياثيان- بيات غياثي- بياتيان- ميرآقايي- ابراهيمي…) را شامل مي شوند. در جريان آب رساني سالهاي ۱۳۵۱و ۵۲ گورهاي مربوط به اقوام و اديان ديگرکشف شد که نشان دهنده سکونت آنها در اين منطقه بوده است. وجود برخي شجره نامه ها مربوط به سادات اثبات مي کند در يک مقطع نسبتاً طولاني اکثريت جمعيت روستا را سلسله سادات موسوي تشکيل مي داده اند و همچنين در جريان اجراي پروژه راه بيجار- همدان در منطقه اي معروف به دروازه تعدادي قبر با سنگ نوشته مربوط به ۳۰۰ سال قبل که در عمق ۵/۲ متري زمين مدفون شده بود کشف شده که مربوط به سادات بودند. وجه تسميه روستا به گفته خيلي از بزرگان به نا م سيد غياث الدين مي باشد. البته دارالمؤمنين يکي ديگر از نام هاي اين روستا بوده که سند تاريخي در اين مورد در دست نيست. دراين روستا گورستان هاي نسبتاً وسيع و متعددي وجود دارد که نشان از حضور جمعيتي زياد در اين منطقه بوده است، تا جائيکه اطراف روستا توسط گورستان ها تقريباً محصور شده است. وجود دو تپه حفاظت شده به نام هاي تپه چغا و تپه گول دائي ثبت شده در ميراث فرهنگي از آثار تاريخي اين روستا مي باشد که بر دامنه تپه گول دائي سفالينه هاي شکسته مربوط به ساليان بسيار گذشته، نشان از وجود تمدن در اين منطقه است که نياز به بررسي هاي باستان شناسي دارد. در جريان حفاري هاي شرکت مخابرات يک شبکه آبرساني با لوله هاي سفالي به سمت تپه چغا، وجود منطقه مسکوني باستاني در اين محل را تاييد مي کند. در منطقه اي معروف به کردعلي درقسمت غربي روستا آثاري از ساختمان و سکونت و برخي سفالينه ها و سنگ پاشنه درب قديمي حکايت از قدمت تاريخي اين روستا دارد. در جنوب غربي روستا در منطقه اي معروف به چشمه بَيجان (کيه ني بَيجان) آثاري قديمي از سکونت وجود دارد. وجودآثاري از يک مسجد و يک حمام که به احتمال خيلي قوي مربوط به دوران صفويه بوده است در اين منطقه وجود دارد که متأسفانه به دليل عدم آگاهي اين دو بناي ارزشمند در فرايند ساخت مسجد وحمام جديد تخريب شده اند. سيد حمداله و ميرزا قنبر علي دو نفر از افرادي بوده اند که طبع شعر زيادي داشته اند و اشعار زيادي نيز سروده اند که متأسفانه اين اشعار مکتوب نشده و به فراموشي سپرده شده اند. اکثر مردم روستا در دوران قاجار (۱۳۳۳ هجري قمري) به علت خشکسالي و قحطي و گراني سرسام آوري که در منطقه رخ مي دهد (سال مشهوربه سال ۱۶ قِران) از بين مي روند. هجوم گرسنگان از روستاهاي اطراف به روستا و کم شدن بيش از پيش مواد غذايي مصيبت و تلفات مردم را دو چندان کرده بود. به گفته بعضي از بزرگان علت نام گزاري آن دوران سخت به (۱۶قِران) اين است گندم هر مَن به۱۶ قِران (ريال) رسيده بود و هيچ کس توانائي خريد گندم را نداشته. در آن دوران که به احتمال خيلي زياد حکومت مرکزي هيچ تسلطي بر مناطق کشور نداشت نا امني و قحطي خيلي زياد شده بود، تا جائيکه در يک روز فردي يهودي در روستاي دارغياث چهار برادر به نام هاي سيد شيخ علي، سيد مهر علي، سيد مير طاهر و سيد ميرباقر و يک خدمتکار آنها را با شليک گلوله از پاي در مي آورد و بعد از آن به روستاي شوشتري رفته هشت نفر ديگر به دست او کشته مي شوند و سپس آن شخص يهودي به دست خالو احمد که پي به هويت و ذات او برده بود کشته مي شود. در جريان اين نا امنيها وگرسنگي ها شخصي از اهالي روستا به نام سيد اصغر به قصد مهاجرت به خراسان تمام مال و اموال خود را حراج کرده بود که شباهنگام چند نفر از روستاي چشمه قلي با همکاري شخصي در داخل روستا به منزل سيد اصغرحمله کرده و با ضرب گلوله او را از پاي در مي آورند و تمام پول او را مي برند و با وجود مسلح بودن آنها کسي تواناي مقابله با آنها را نداشته و قانوني هم وجود نداشته که شکايت کنند. و به دليل همين نا امنيها يکي از سادات صاحب منزلت به نام سيد غفار بدست شخصي به نام موسي شاه نظرکه ساکن روستاي اشرف آباد بوده کشته مي شود و بدون هيچ پيگردي فرار مي کند. و در سال هاي بعد حضور شخصيتي محترم و صاحب نفوذ به نام سيد حاجي آقا در روستا باعث جلوگيري از چپاولگري و غارت شخصي به نام ساطان محمود و تفنگ چي هاي وي در روستا مي شود، آنها بعد از عبور از دارغياث روستاهاي باباکرم، گراچغا و دهبنه و ساير روستا هاي که سر راه آنها بود غارت کردند. سيدحاجي آقا خواهرزاده يکي افسران ارشد به نام سرهنگ بايندور بوده است که خوف و ترس محمود از برخورد سرهنگ بايندور با او از چپاول و غارت روستاي دارغياث خود داري نموده. شخصيت هاي معنوي و متديني چون سيد آقا (سيد ابراهيم)، سيد جبار موسوي بياتيان، سيد ميرزاخان لنگ، سيد محسن کريم بياتي (بيات غياثي) سيد نبي و سيد ناصر ميرآقائي، سيد محب اله غياثيان، سيد محمد علي بياتيان… در روستا زندگي مي کرده اند که هر کدام به نوبه خود نقش شايسته اي در تبليغ و ترويج فرهنگ اهل بيت عليهم السلام داشته اند. لازم به ذکر است که سيد حسن بيات که صاحب کرامات و فضائلي معنوي بوده در زمان حمله محمود افغان و ازبکها به ايران، در اين منطقه زندگي مي کرده. اين چهار برادر (سيد حسن بيات- سيد غياث الدين- سيد کمال الدين- سيد جمال الدين) اجداد بزرگ سادات دارغياث مي باشند.
اما نکته اي قابل توجه اين است که يک مجسمه سنگي (ساروجي) در قسمت جنوب شرقي روستا وجود داشت که به باور غلط مردم آن مجسمه را زني مي پنداشتند که با بي احترامي به نان و خمير به يک سنگ تبديل شده است و مردم در آن ايام همانند رَمي جمرات به طرف آن سنگ پرتاب مي کردند و او را مورد لعن خود قرار مي دادند که متأسفانه برخلاف باور مردم روستا آن سنگ که به شکل مجسمه بود در داخل خود از شئ ای تاريخي و عتيقه نگهداري مي کرد که در سال هاي اخير توسط افرادي ناشناس از جا کنده شده و به يک مکان ديگر برده شده و محتواي داخل آن را که جاسازي شده بود به سرقت بردند.
فرهنگ و صنايع دستي:
روستاي دارغياث جزءاولين روستاهاي بودکه مدرسه درآن احداث وافتتاح شد(بين۱۳۱۵تا۱۳۲۵).وقبل ازآن نيزمکتب خانه هاي وجودداشته .اين خودنشان دهنده اين است که روستاي دارغياث يکي از مهمترين روستاهاي منطقه گروس بوده. زبان مردم دارغياث کردي گروسي مي باشدکه شباهت زيادي به گويش کرمانجي(گويش ايلام وکرمانشاه) دارد
دارغياث ازجمله روستاهاي است که درگذشته دربافت قالي شهرت خاصي داشته است وخريداران بسياري رابه خودجذب مي کرده.فرش بافي ،گليم بافي،جاجيم بافي وکيسه بافي ازهنرهاي بسيار ارزنده وصنايع دستي روستا محصوب مي شده است،وآن هم به لطف کم توجهي به بخش صنايع دستي دراين منطقه وهزينه هاي بالاي اين صنعت وانتفاع ناچيز آن براي مردم وگسترش تن پروري دست به دست هم داده اندتاصنايع دستي روستا به فراموشي سپرده شود.
کشاورزي و تقسيم اراضي:
درروستا ابتدامالکيت به صورت خودکارويا خرده ماک بوده،دريک مقطعي اززمان قسمتي اززمينهاي روستاتوسط شخصي به نام حاجي اله يار خان خريداري شده وبه صورت ارباب رعيتي دراختياربرخي اززارعان قرارمي گيردبعد ازمدتي حاجي اله يار خان اين املاک رامي فروشد وافرادي مثل حاجي محمدعلي واوسط خان يگانه واوسط خان منظوري اين اراضي راخريداري مي کنند،همزمان باتقسيم اراضي توسط دولت وقت کليه اراضي به زارعان به صورت اجاره به شرط تمليک واگذار مي شود.درحال حاضربارشدمهاجرت درچند سال اخير به شهرها فروش اراضي رواج يافته ونکته تأسف آورآن است که زمينها به صورت يکجا به افرادمعدودي فروخته مي شودکه امکان زمين دارشدن نسل جوان را ازبين مي بردوسکونت درروستا راعملاًَغير ممکن مي کند.
باغداري درگذشته رونق بسيارخوبي داشت واکثريت اهالي هرکس به فراخورحال خودصاحب يک قطعه باغ انگور(تاکستان)بوده وازاين راه هم نيازهاي خانواده خودرا ازنظرکشمش وشيره انگورتأمين مي کردندوهمچنين بخشي از انگورمازادمصرفي خودراجهت فروش به سايرروستاهاي اطراف مي بردند تاجائي که عليرغم نبودوسائل حمل ونقل مناسب انگورهارابه وسيله سبد والاغ تانزديکي هاي سنندج هم مي بردندوبه فروش مي رساندند ودرعوض پول-گندم-جووساير مايحتاج خودرا مي گرفتند. باکمال تأسف امرباغداري نيزبواسطۀ مهاجرت بي رويه به شهرهاي دورونزديک ورها کردن باغها ديگرآن آبادي وسرسبزي باغات دارغياث مثل روزگاران قبل نمانده وکليۀ باغات روستاکه يک منبع ژنتيکي منحصربه فردوخاص منطقه سردسيري است درشرف نابودي قرارگرفته است.نسل جوان با باغ وباغداري بيگانه شده وانتقال تجربيات ازنسل قديم به نسل جديدعملاًغيره ممکن شده وازنظرعلمي نيزکسي دراين خصوص کاري انجام نداده است،اينها همه ازمعضلات شهرنشيني وتن پروري ورواج انگل صنعتي که درعصرحاضردامن گيراکثرمردم اين ديارشده است.
درروستا تعداد دو واحد آسياب آبي وجود داشت که درفصل پاييزهمزمان با آزاد سازي آب آبياري،سنگ اين آسيابها به گردش درمي آمده وآرد موردنياز روستائيان را بابهترين کيفيت تأمين مي کرده است .اين آسيابها نيزباورود دو آسياب ديزلي به روستاازبين رفتندومدتي نيزآسياب هاي ديزلي وظيفه تأمين آرد روستاوبعضي ازروستاهاي اطراف رابه عهده داشتند. درحال حاضربا احداث نانوائي درروستا،مدت۱۵سال است که پخت نان محلي درروستا انجام نمي گيردوازبوي خوش نانهاي محلي وکيفيت عالي آن فقط خاطراتي باقي مانده است ومردم مجبورندباخريد نانهاي بي کيفيت ونامرغوب روزگار راسپري کنند.بازي هاي محلي:
بازي هاي محلي که هر کدام در زمان هاي معيني از سال انجام مي شد عبارتند از: زوران(کشتي)، چهل کُچکه، گُرزان، جوزان ، بي دربي، جوراب بازي، قَله قَله، مردکان، گزينک بازي، و خاشِکنِکي و بسياري از سرگرمي هاي ديگر که آنها هم متأسفانه از يادها رفته اند و يا به ندرت انجام مي شوند.
گالری / عکس
بررسی موارد - 0
ارسال بررسی
برای ارسال نظر خود ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.